دوباره می آییم

با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و گرامی

نمیدونم اصلاْ چی شد که وبلاگ استاد را بستن!!!!!!!!!!!!!!! نه مطلب سیاسی درونش بود و نه چیزهای بتذل. جدی واسه چی بستنش؟!!!!!!!! اما بازم اومدم و با همون عشق قدیمی و در همین محیط بلاگفا هم اومدم تا به همگان ثابت بشه استاد حبیب الله بدیعی نامش بالاتر از این حرفاست. ایشالله عمری باشه میخوام سایت رسمی که شایسته ی استاد باشه راه اندازی کنم.

شجریان زدگی

سلام

هنوز دقایقی از پست قبلیم نمیگذره که قرار دادن این پست را بر خود واجب دونستم.

داشتم یه گشتی در وبلاگ های دیگر میزدم که به مجادله هائی برخوردم.برای همین تصمیم گرفتم مقاله ی دوست بسیار عزیزم آقای فرید دهدزی را در وبلاگ قرار بدم چرا که اگرچه از تاریخ نوشتن این مقاله مدتیه که میگذره ولی موضوعش هنوز زنده است و قابل بحث.پس لطفا آن را کامل بخونید و در نظرات حتما درباره ی آن بنویسید.

*****

۱ _ در حدود نیم‌ قرن اخیر که جوانب موسیقی سنتی به ‌واسط تحول و تعدد رسانه‌ها، جنبه علمی و آشکاری یافته و از سطح تخصصی، به سطح عام راه پیدا کرده است، همواره موسیقی‌دانان ما از جفاهای مسئولان فرهنگی به موسیقی و نیز خفقان حاکم بر موسیقی حکایت و شکایت‌ها سر داده‌اند و وضعیت نابه‌سامان موسیقی را با این تحریم و تحدیدها مرتبط دانسته‌اند. آنان موسیقی را نه در شرایط بهبود و به‌سامان، بلکه در شرایط حیات و ممات خوانده‌اند. یعنی سخن بر سر این نیست که موسیقی باید پیشرفت کند، بلکه سخن بر سر این است که «این خرده میراثی که وجود دارد، به‌نحوي پاسبانی و پاسداري شود...!»

 ۲ _ برای آسیب‌شناسی یک پدیده شناسایی علل و عوامل بیرونی یک ضرورت است، اما کافی نیست. چراکه همواره باید به کاوش در قابلیت و پتانسیل‌های درونی نیز پرداخته شود. غفلت از عوامل درونی و ارجاع و اکتفا به شرایط و عوامل بیرونی برای شناسایی علل و عوامل آسیب‌ها،.....

برای ادامه ی مقاله به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.

ادامه نوشته

به مناسبت درگذشت استاد تورج نگهبان

تورج نگهبان

 

رفت و نوای غم ز طنین ترانه ی من نشود

رفت و کلامی هم دل من,دگر از غم او,نسرود

 

 

در تاریخچه ی موسیقی رادیو و به ویژه گلها,نام چهار تن ترانه سرای بزرگ و نامدار از نسلی که پس از رهی معیری درخشیدند,جاویدان است:رحیم معینی کرمانشاهی(1300),سید اسماعیل نواب صفا(1302),بیژن ترقی(1309) و تورج نگهبان(1311).این چهار ترانه سرا و شاعر بزرگ,آفریننده ی زیباترین متون موسیقی با کلام در سالهای 1360-1320 و بعد از آن بوده اند.

در بین این بزرگان,تورج نگهبان موقعیت ویژه ای دارد که مربوط به انعطاف پذیری خاص او در کار با آهنگسازان متعلق به سبک های مختلف است:از موسیقی فاخر "گلها" تا موسیقی همه گیر "پاپ";و هر اثر در نوع خود,شیوا و زیبا و به یاد ماندنی.نگهبان تنها ترانه سرایی است که برای پنج نسل از خوانندگان (ملوک ضرابی,بنان,رشیدی,پروین, … تا فریدون فروغی و بهزاد) ترانه سروده و به لطف قریحه ی عالی و طبع روان خود,حال و هوای هر نوع موسیقی و صدای افراد مورد نظر دریافته است.

گذری کوتاه در احوالات تورج نگهبان:

زمان تولد:6/2/1311

مکان تولد:اهواز

تحصیلات :

در دانشگاه تهران:از سال  1337-1334 رشته ادبيات انگليسی؛از سال 1339-1337 دانشکده حقوق؛ از سال 1344-1341 دانشکده ادبيات و علوم انساني رشته علوم اجتماعی؛ از سال 1350- 1348 در همين دانشکده رشته فوق ليسانس جامعه شناسی  که آخرين مدرک تحصيلی وی از دانشگاه تهران می باشد.

شروع کار :

نگهبان ترانه سرايی را از سال 1328 با شعری بر روی آهنگ همايون خرم آغاز کرد در همان اوان ترانه ديگری روی  آهنگ مسعود ميثاقيان آهنگساز و نوازنده سنتور ساخت که با صدای گرم منوچهر همايون پور اجرا و پخش گردي(آهنگی در مایه ی افشاری به نام ناز بی جا مکن).

کارنامه هنری :

 بيش از 700 ترانه برای ملوک ضرابی ، دلکش ، مرضيه ،الهه ، فرح ،آذر ، هما ، پروين ، پوران ، عهديه ، هايده ، مهستی ، بنان ، ايرج ، وفايی ، گلپا، رفيعی ، محمد نوری و گوگوش.

تورج نگهبان همکاری خود را با برنامه گلها از سال 1340 آغاز کرد و از همکاران هميشگی آن بود.

از سال1341-1337 معاون اداره مطبوعات اداره کل انتشارات و راديو  و در سالهای 1357-1341 سرپرست روابط عمومی و انتشارات سازمان صنايع دستی ايران بوده و اين اواخر دست اندر کار انتشار مجله دستاورد در زمينه هنرهای دستی ايران و نيز انتشار مجله صدا بوده است.

 وی سالها کار تدريس جامعه شناسی عمومی در دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی قزوین به دانشجويان دوره ليسانس وتدریس روش تحقيق در مدرسه عالی مدد کاری  به دانشجويان دوره ديپلم رابه عهده داشته است.

 بعضی از کارهای وی ازین قرارند:

رفت و نوای غم ز طنین ترانه من نشنود (مرضیه) / آهنگ از همایون خرم

روزگاری ای آشنای من همنوای من بودی همه شب (مرضیه) / آهنگ از استاد حبیب الله بدیعی

نامهربونی نمیخواهی بدونی (الهه و هایده) / آهنگ از محمد حیدری

بعد از تو هم در بستر غم می توان خفت (مهستی) / آهنگ از همایون خرم

درآن شب سرد پاییز (پروین و بهرام حصیری و ایرج بسطامی) /  آهنگ از همایون خرم

عشق من بر تر از اندیشه خود در خیال از تو بتی ساخته بود (پروین و بهراهم حصیری) / آهنگ از همایون خرم

رهگذار عمر سیریست در فضای روشن وتاریک (داریوش اقبال) /  آهنگ از بابک افشار

در روح و جان من می مانی ای وطن (محمد نوری) / آهنگ از محمد سریر

شبامون آخ که چه تاریک وچه سرده(مهستی و داریوش اقبال) / آهنگ از صدرالدین مهوان

منم آنکه برای تو می میرد نفسم ز خیال تو میگیرد (هایده) / آهنگ از محمد حیدری

در حریر گیسوانت دل زمانی خانه می کرد (ویگن) / آهنگ از بابک افشار

یاران (داریوش اقبالی) / آهنگ از زمانی

سرود آفرینش (داریوش) / آهنگ از وحید

اما بشنوید از زبان خود او:

-در همان اوان که با آقایان همایون خرم و مسعود میثاقیان همکاری داشتم,کم و بیش با یکی دو ماه اختلاف,بر روی آهنگ های آقای امین الله رشیدی نیز کلام می گذاشتم.این همکاری موجب شد میان آقای همایون خرم و آقای رشیدی,پیوندی برای همکاری به وجود آید و ما کار رسمی و جدی خود را در رادیو آغاز کنیم.

-علاوه بر نخستین همکاری ها که برای صدای خانم شمس و بعدها برای صدای خانم رؤیا با آقای حبیب الله بدیعی داشتم,چندین ترانه هم به اتفاق خانم اشرف السادات مرتضایی نظیر "بیا بیا دل ستمدیده ی مرا عاشق تر کن" یا "روزگاری ای آشنای من همنوای من بودی همه شب" ساختم.

-با آقایان حشمت الله سنجری,فرامرز پایور,عماد رام و محمد حیدری نیز همکاری داشته ام.آقای محمد حیدری اولین بار همکاری خود را با معرفی خانم الهه به همراه من آغاز کردند.

-مضامین ترانه هایی که سرودم عرفانی,عاشقانه<میهنی,و گهگاهی تصویرگری باکلام می باشند.برای مثال ترانه ی "تصویری در خیال" که با صدای خانم پروین و آهنگ همایون خرم بود,از انواع عرفانی است ویا ترانه ی "بستر غم" با صدای خانم مهستی از نوع عاشقانه می باشد.

-ترانه های دیگری نیز سرودم نظیر:"ایران ایران","جشن تولد","عروسی"و... .

-به طور کلی اولین گامهای ترانه سراییم,با مهندس همایون خرم و امین الله رشیدی,در بنیاد فکری و احساسیمان ریخته شد.ولی با تمام آهنگسازان,به غیر از دوست بسیار عزیزم,هنرمند عالیقدر آقای تجویدی و زنده یاد استاد خالدی,کارهای مشترکی داشته ام.همچنین با تمام خوانندگان به استثنای دوست صوفی مرامم خانم حمیرا کار کرده ام.بعد از این هنرمندان,با آقایان مجید وفادار,پرویز یاحقی,حبیب الله بدیعی و برادران لشکری ترانه های مشترک زیادی داریم.با استاد جواد معروفی,اسناد مرتضی خان محجوبی و دیگر آهنگسازان کار کرده ام.

-"گلهای 510" در مایه ی مخالف سه گاه با آواز الهه:"آمدی که با دلم گفتگو کنی" آهنگی است ساخته ی همایون خرم که علاوه بر ایشان,آقایان زنده یاد حبیب الله بدیعی و پرویز یاحقی این ترانه را نمونه ی کامل تلفیق شعر و آهنگ می دانستند.

 --------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در پایان از دوستان عزیزم که در این پست با بنده همکاری داشته اند,آقایان پوریا مقدری پور و ساغر,نهایت تشکر را دارم.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

برخی از کارهای استاد تورج نگهبان

مصاحبه ی تصویری با استاد تورج نگهبان

زندگی نامه ی شادروان احمد مهران از زبان برادر

زندگی نامه ی شادروان احمد مهران

موسیقی ایران,خادمان وفادار و فداکار بسیار داشته است.زندگی و عشق بی شائبه ی اینان در غبار ایام پوشیده مانده است در حالی که میراث جاودانشان چراغ راه آیندگان است.

احمد مهران فرزند حسن رفاهی در سال ۱۲۹۴ شمسی در تهران پا به عرصه ی وجود گذارد و در سال ۱۳۶۱ چشم به روی دنیا بست.از فارغ التحصیلان کالج آمریکایی بود و از دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران در رشته ی اقتصاد لیسانس گرفت.پس از خاتمه ی جنگ جهانی دوم به مدت دو سال در لندن در رشته ی کتابداری مطالعاتی به عمل آورد و دوره دید.به محض مراجعت به ایران در کتابخانه ی ملی ایران استخدام شد و تا حدی سعی نمود در کتابخانه ی عمومی ایران به سبک علمی تحولاتی ایجاد کند.

سپس به شرکت ملی نفت ایران منتقل شد و تا هنگام بازنشستگی رئیس دفتر یکی از مدیران آن شرکت بود.احمد مهران از سنین جوانی عاشق موسیقی ملی ایران بود و به مجرد اینکه صفحات جدیدی از هنرمندان آن زمان نظیر پروانه (مادر خاطره) همراه سنتور حبیب سماعی-قمرالملوک وزیری همراه تار ارسلان درگاهی و یا مرتضی خان نی داود-رضا قلی میرزا ظلی با پیانو مشیر همایون شهردار و یا ویولن ابوالحسن صبا-روح انگیز به رهبری ارکستر کلنل علینقی خان وزیری-جواد بدیع زاده و یا ج ص (جواد صفوی)-ملوک ضرابی به رهبری اسماعیل مهرتاش (مؤسسه ی جامعه باربد) و از این قبیل,به بازار عرضه می شد,او می خرید و در روی گرامافون که یک بوق بزرگی داشت (شبیه عکسی که بر روی علامت هیزمسترزوویس بود و سگی را نشان میداد که صفحات آن کمپانی را گوش می داد),همه ی ما می شنیدیم و لذت می بردیم و این صفحات به هفتاد و هشت دور مشهور بود و سوزن گرامافون در اندک زمانی کهنه می شد و باید عوض می کردند تا صدا شفاف شنیده شود.

خانه ی احمد مهران در دهه ی 1320 محفل استادانی نظیر ابوالحسن صبا,حسین تهرانی,مرتضی محجوبی,حسین یاحقی,ارسلان درگاهی,استاد روح الله خالقی,عبدالحسین شهنازی (پسر آقا حسینقلی استاد مسلم تار) شده بود.بعدا در دهه ی 1330 استادان موسیقی مانند علی تجویدی,فرامرز پایور,جلیل شهناز,احمد عبادی,عطاء الله مجد (دایی لطف الله مجد),پرویز یاحقی,حبیب الله بدیعی,به مهمانان اضافه شدند و با نهایت گرمی پذیرائی می شدند.خوانندگان معروف آن تاریخ از قبیل استاد غلامحسین بنان,جلال الدین تاج اصفهانی,حسین قوامی,دکتر مهدی فروغ,عبدالوهاب شهیدی,داریوش رفیعی,و گاهگاهی عبدالعلی وزیری و خاطره پروانه (اقدس خاوری) که کمتر به خانه ی کسی می رفتند,به سراغ وی می آمدند و آنقدر خصوصیت پیدا کرده بودند که بدون تعیین وقت قبلی,اوائل شب زنگ خانه اش را به صدا در می آوردند.به اصطلاح سرزده داخل می شدند و تا نیمه های شب در خانه ی احمد می ماندند و هنرنمائی می کردند و بدون هیچ تکلفی این کار را انجام می دادند.بدون آنکه مهران آنان را وادر کند محیط خانه اش را از طنین آوای گرم خود,مملو می ساختند.دکتر مهدی فروغ (رئیس دانشکده ی هنرهای دراماتیک) را یاد ندارم در خانه ی کسی آواز خوانده باشد,ولی برای احمد مهران (اگر تعداد مهمانان محدود بود و نوازنده مورد دلخواه او قرار می گرفت) دیوان حافظ را باز می کرد و می خواند.و حتی گاهی بدون ساز,آواز سر می داد و طنین صدای فوق العاده ی او در کمال اوج,فضای خانه را پر می نمود.یاد دارم شبی شیشه های پنجره ی اتاق از شدت موج صدای فروغ به لرزه درآمد,مانند اینکه زلزله ای آمده است.محیط گرم خانه ی مهران پس از ورود ضبط صوت به ایران رونق بیشتری گرفت.بارها شاهد بودم که استادان موسیقی,هنر خود را بدون توقع مادی به او عرضه می کردند.احمد مهران پس از آنکه مهمانان را به سکوت وادار می نمود و با شکیبایی نغمه های آنان را روی نوارهای REAL  با سرعت تند ضبط می نمود و بعدا با دقت کامل پشت جلد ها را با خط خوش به سبک نستعلیق می نوشت و بر اساس اطلاعات کتابداری که آموخته بود,برای تمام هنرمندان و گویندگان برنامه های موسیقی ایران که از رادیو تهران و بعدا تلویزیون پخش می شد,فیش تهیه کرد.به طوری که کافی بود کسی نام آهنگساز را می گفت و یا فقط یک بیت از غزلی که در برنامه خوانده شده بود اسم می برد و یا تنها نام نوازنده و خواننده و دستگاهی که اجرا شده بود و یا نام کسی که دکلمه نموده بود مانند روشنک و یا آذر پژوهش را بر زبان جاری می ساخت او به فاصله ی کمتر از یک دقیقه,نوار دلخواه را بدست می آورد و با کمال تعجب نوار مورد نظر را بر روی دستگاه می گذاشت.چنانچه طرف را خیلی مشتاق می دید,یک نسخه از روی همان نوار کپی بر می داشت و هنگام خداحافظی به آن مهمان هنردوست,هدیه می کرد.هیچ توقع مادی نداشت و این قبیل هزینه ها را با جان و دل پرداخت می نمود.

پس از آنکه شادروان داود پیرنیا سرپرست برنامه های موسیقی ملی رادیو تهران شد و از طرف وزیر وقت اطلاعات و رادیو همه گونه حمایت می شد و برنامه های پر شنونده نظیر گلهای رنگارنگ,گلهای جاویدان,گلهای صحرائی و تک نوازی هنرمندان از رادیو پخش می گردید,احمد مهران رابطه ی دوستی عمیق با او برقرار کرد.کمتر روزی بود که به استودیو در میدان ارگ نرود و پیرنیا سخاوتمندانه بهترین نوارهای تازه ی موسیقی را به او تسلیم نکند.بعضی شبها داود پیرنیا با مناعت به خصوصی که داشت با اشتیاق به خانه ی مهران (قلهک) می رفت و نوار جدید خود را در اختیار او قرار می داد.دوستی آن دو جائی کشیده بود که هنرمندانی نظیر عبدالوهاب شهیدی (نوازنده ی توانای عود و خواننده ی مسلط به آواز های ایرانی) توسط او به پیرنیا معرفی شدند.از اینکه موفق می شد هنرمند جدیدی به برنامه ی گلها ببرد و سبب شهرت او شود,لذت فراوان می برد.گاه از دیوان شعرای نامدار ایران غزلیاتی با سلیقه ی خاصی که داشت,انتخاب می کرد و برای پیرنیا می برد,تا در برنامه ی گلها خصوصا گلهای جاویدان که مختص معرفی ادبیات ایران بود,گنجانده شود.بدین ترتیب پس از سی سال گنجینه ای از بهترین آوازهای ایرانی و نوازندگان توسط ستاره های درخشان آسمان موسیقی ایران چه در حلفه ی REAL و چه کاست توسط احمد مهران تهیه دیده شد.البته جمع آوری آهنگ های ایرانی منحصر به او نبود ولی کلکسیون مهران یک تفاوت کلی با سایرین داشت.بدین ترتیب که استادانی نظیر حسین تهرانی (استاد بی رقیب تمبک) و یا فرامرز پایور و علی تجویدی (نوازندگان چیره دست سنتور و ویولن) و نظایرشان,با صفای باطن خاطرات خود را در نوار و در خلوت برای او ضبط می کردند.در اواخر شب نغماتی می نواختند و یا می خواندند که منحصر به فرد بود و از دل برخاسته بود و در اختیار کس دیگر نبود.لیکن افسوس در 1361 که مهران چشم بر روی این دنیا بست,به فاصله ی کوتاهی این گنجینه ( که از لحاظ مادی نمی توان ارزشی برای آن تعیین کرد و از لحاظ معنوی و فرهنگی با هیچ چیز قابل قیاس نبود) از کف خانواده ی مهران خارج شد.

تنها ایرادی که از برادر خود دارم,این است که:چرا نظیر مهندس گلشن ابراهیمی,این مجموعه ی نفیس و کم نظیر را به هیئت امناء واگذار نکرد؟عقیده ی مخلص این است که هرکسی هرگونه ذوقی برای تهیه ی کلکسیون دارد,اعم از کتاب,نوار موسیقی,تابلوی نقاشی,اشیاء عتیقه و تمبر و غیره (و خطوط خوش نویسان را فراموش کردم),حاصل این زحمات به ملت ایران تعلق دارد و نباید به دست حوادث سپرده شود.بهتر آن است که شخص قبل از مرگ خود تکلیف آن ها را روشن کند و از اینکه بنا به تمایلات ورثه به پول بی مقدار تبدیل شود,عملا جلوگیری به عمل آید.و چنانچه این رویه ادامه یابد بسیاری از آثار هنری با ارزش این مرز و بوم برای نسل های بعدی محفوظ خواهد ماند.

هر ایرانی طبق قانون لااقل تا ثلث اموال خود را مختار است برای هر نیت خیری که دارد از دخل و تصرف وارث مصون نگاه دارد و چه بهتر از اینکه این قبیل مجموعه های ملی و فرهنگی و نفیس معادل ثلث اموال و طبق سند رسمی در اختیار هیئت امناء و یا هر سازمان دولتی که مسئول این کار است قرار گیرد.

اگر میلیون ها تومان هزینه کنیم,دیگر ابوالحسن صبا یا عبدالحسین شهنازی یا تاج اصفهانی و بنان و نظایرشان سر از خاک در نمی آورند و آن نغمه هائی که از این هنرمندان در نوار ضبط شده است,دیگر به هیچ قیمتی نمی شود پس از انهدام دوباره تهیه کرد.

ضمنا یاآور شوم که مرحوم برادرم از همان نوجوانی به آثار هنرمندان غربی و موزیک کلاسیک نظیر بتهوون,شوپن,باخ,لیست وراخمانیف و نوازندگان مشهوری چون روبنشتاین,یهودی منوهین و هایفتس و نظیر آنان علاقه ی وافر داشت.وقتی که در ماموریت لندن بودم,به سفارش برادرم از کمپانی هیزمسترزوویس تقاضای خرید 300 صفحه ی موسیقی کلاسیک کردم.فروشنده باورش نمی شد که برای یک نفر این تقاضا را دارم.بعدا که صفحات به تهران حمل شد ترخیص گمرکی این تعداد صفحه از طریق گمرک با اشکالات فراوانی مواجه شد.ولی آن شادروان هر هزینه ی اضافی را قبول می کرد که بهترین صفحات موسیقی غربی را نیز جمع آوری کند.صد حیف که هم خودش رفت و هم از نتیجه ی زحماتش اثری باقی نماند.مشاهده کرده ام بعضی ها شانه بالا می اندازند و می گویند بعد از اینکه از دنیا رفتم هر چه بر سر کلکسیون من می آید مهم نیست!!!اما برعکس آن ها من معتقدم که شخص یا باید وارد این میدان نشود,یا اگر با خون دل مجموعه ای از هرگونه آثار هنری فراهم کرد,باید راهی پیدا کند که بعد از مرگ او یک عمر زحمات طاقت فرسای از بین نرود و اثری باقی بماند.

در پایان اضافه می کنم که احمد مهران با ستاره های ادب ایران نظیر صادق هدایت,مسعود فرزاد,مجتبی مینوی,دکتر یحیی مهدوی,صادق چوبک,ابوالقاسم انجوی و رهی معیری روابط صمیمانه داشت,و با گرمی از آنان پذیرائی می کرد و حرمتشان را در کمال نگاه می داشت.دوستانش پس از مرگ او یک زبان گفتند:هیچ خانه ای برای ما منزل احمد نمی شود,هزار افسوس اکنون با مرگ او مرکزیت ما برهم خورد و دیگر نمی توانیم سراغ کسی برویم که مثل او ما را بی ریا پذیرا باشد و در محفل او احساس آرامش کنیم.

یادش گرامی و روانش شاد باد.

مجید مهران

منبع : چهره های ماندگار-جلد اول

به کوشش : فروغ بهمن پور

انتشارات : بدرقه جاویدان         

 --------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در پایان آهنگی خصوصی از استاد برایتان می گذارم که در آن استاد به احمد مهران نیز اشاره می کنند.

دستگاه شور-محفل خصوصی(محمود محمودی خوانساری-حبیب الله بدیعی-مجید نجاحی-جهانگیر ملک)